خرید بازی The Evil Within 2 برای PS4

یکی از دلایلی که باعث شده بود تا شخصا نتوانم خیلی با نسخه اول The Evil Within ارتباط برقرار کنم، ضعف بازی در معرفی درست شخصیت سباستین کاستیانوس بود. از طرفی دیگر، عاملی که باعث شده بود تا نتوانیم با شخصیت اصلی بازی ارتباط برقرار کنم، این بود که وی کاملا ناخواسته وارد یک دنیای خطرناک شده بود و انگیزه شخصی خاصی از این کار نداشت. اما در The Evil Within 2، بازی از این نظر پیشرفت فوق‌العاده‌ای کرده است. اولا که سباستین این بار نه از سر اجبار که از سر انگیزه شخصی و برای نجات دخترش وارد جهان یونیون می‌شود و همین مساله به نوعی هدف و مقصد مشخصی به این کاراکتر داده و او را از بلاتکلیفی خارج کرده است. از طرفی دیگر، در The Evil Within 2 بازی در کل تمرکز زیادی روی سباستین داشته و بیش‌تر به گذشته وی، اشتباهاتش، مشکلات شخصی‌اش و همچنین اهدافش می‌پردازد و تمامی این‌ها باعث شده تا برخلاف نسخه قبلی، بهتر بتوانیم با این شخصیت ارتباط برقرار کنیم و برایش اهمیت قائل شویم و همین به خودی خود، باعث می‌شود تا بتوانیم از داستان بازی لذت بیش‌تری ببریم.

از طرف دیگر، شخصیت‌پردازی خوب فقط به سباستین خلاصه نشده و کاراکتر‌های ریز و درشت دیگری هم که در طول بازی با آن‌ها آشنا می‌شوید یا از قبل از آن‌ها شناخت دارید نیز در این نسخه شخصیت‌پردازی خوبی دارند و هریک به نوعی دوست‌داشتنی و مهم هستند. وقتی که برای شخصیت‌های یک بازی اهمیت قائل باشیم، از داستانی که پیرامون آن‌ها روایت می‌شود نیز لذت بیش‌تری خواهیم برد و همین یک نقطه قوت مهم برای داستان بازی به حساب می‌آید. البته The Evil Within 2 هنوز هم از حیث شخصیت‌پردازی، بی‌نقص نیست و ضعف‌هایی را در رابطه با شخصیت‌پردازی آنتاگونیست‌ها شاهد هستیم. با اینکه وجود چند آنتاگونیست در بازی مشکل به حساب نمی‌آید، اما وقتی این کمیت بیش‌تر به کیفیت ضربه بزند، تبدیل به مشکل می‌شود و این مساله تا حدود زیادی در The Evil Within 2 دیده می‌شود.

مثلا استفانو که در همان اوایل بازی با وی آشنا می‌شوید، با اینکه کاراکتر مرموزی است و پتانسیل تبدیل شدن به یک چهره منفور ولی خفن را دارد، اما هرگز به چیزی بیش‌تر از یک شخصیت مقوایی تبدیل نمی‌شود و کاراکتر‌های منفی دیگر بازی هم کمابیش چنین شرایطی دارند. در کل شخصیت‌های منفی بازی بیش‌تر این حس را منتقل می‌کنند که انگار هدف سازندگان، این بوده که چند آنتاگونیست برای بازی خلق کنند که برای مدتی سباستین را درگیر می‌کنند و سپس خیلی راحت از سر راه کنار می‌روند. همین هم باعث شده تا آنتاگونیست‌ها هرگز به چهره‌های تاثیرگذار یا ترسناکی تبدیل نشوند. درست است که The Evil Within 2 را نمی‌توان با مجموعه بزرگی مثل رزیدنت ایول مقایسه کرد، اما مثلا شخصیت آلبرت وسکر را از این سری به یاد بیاورید که وقتی حتی اسمش هم می‌آمد، مو به تن‌مان سیخ می‌شد.

مورد دیگری که تاثیر مثبتی در داستان بازی دارد، پایان‌بندی عالی داستان است. با اینکه در مجموع تلاش سباستین برای نجات دادنش در طول بازی و حس پدر و فرزندی بین این دو باعث شده تا کلیت داستان شرایط خوبی داشته باشد و از طرف دیگر شاهد پیچش‌های خوبی هم در طول روایت بازی هستیم، اما آنچه که در نهایت داستان The Evil Within 2 را به سطحی عالی می‌رساند، پایان‌بندی شدیدا تاثیرگذار و احساسی بازی است؛ پایان‌بندی‌ای که با یک موسیقی بسیار گوش‌نواز هم همراه شده و درست است که توضیح دادن در مورد آن بدون لو دادن داستان کار سختی است، اما همین بس که پایان داستان The Evil Within 2 تا مدت‌ها از ذهن‌تان پاک نشده و از طرفی دیگر، باعث خواهد شد تا بتوانید بیش‌تر به این مجموعه و شخصیت‌های مختلفش علاقه پیدا کنید. در مجموع، The Evil Within 2 از حیث داستان و داستان‌گویی در سطح خیلی خوبی قرار دارد و حتی ضعف آنتاگونیست‌ها هم نمی‌تواند خلل چندانی به این مساله وارد کند.

اما از داستان The Evil Within 2 و کیفیت خیلی خوب آن که بگذریم، نوبت به گیم‌پلی بازی می‌رسد. جایی که باز هم شاهد ترکیبی از المان‌های خوب و ضعیف هستیم. یکی از ویژگی‌های مثبت گیم‌پلی بازی، اکشن‌های آن هستند؛ جایی که کشتن دشمن‌ها با سلاح‌هایی مثل کلت، شات‌گان یا مسلسل لذت خاص خودش را دارد. از طرف دیگر، اکشن تنها راه مبارزه با دشمنان بازی نیست و مخفی‌کاری هم یکی دیگر از روش‌هایی است که با آن می‌توانید بدون سر و صدا دشمنان را از پا دربیاورید. درست است که مخفی‌کاری‌ها در مقایسه با اکشن‌ها کمی خشک به نظر می‌رسند اما بودن این ویژگی در بازی بهتر از نبودن آن است و مخصوصا در مواقعی که شاهد تجمع تعداد زیادی از دشمنان در یک محیط هستیم، مخفی‌کاری حسابی به درد می‌خورد و از طرف دیگر این ویژگی تنوع بیش‌تری هم به گیم‌پلی می‌دهد. همچنین هنگام رو‌به‌رو شدن با دشمنان در بازی، معمولا یک راه دیگر یعنی فرار کردن را هم دارید که از قضا گاهی حسابی هم به درد می‌خورد!

اما گیم‌پلی بازی، یک مشکل هم دارد که ضعف در باس فایت‌ها است. پیش از این به ضعیف بودن آنتاگونیست‌های بازی اشاره کردیم و حال باید این نکته را هم اضافه کنیم که یکی از دلایل ضعیف بودن آنتاگونیست‌ها، ساده بودن مبارزه با آن‌ها است که مانعی برای تبدیل شدن آن‌ها به شخصیت‌های خفن به حساب می‌آید. چرا که اگر در مبارزه با شخصیتی حسابی به چالش کشیده شوید و به دردسر بیافتید، قطعا از آن شخصیت به عنوان کاراکتری قدرتمند یاد خواهید کرد. ولی مثلا مبارزه با همان استفانو، بسیار ساده است و کافی است قلق جاخالی دادن از ضربات وی دست‌تان بیاید تا خیلی راحت بتوانید با شلیک چند تیر به سمت وی، او را از پا دربیاورید. این مساله در رابطه با دیگر باس فایت‌های بازی هم صدق می‌کند و اکثر مواقع با کمی فرار کردن و تیر زدن، می‌توانید باس‌ها را شکست دهید. شاید بتوان فقط باس فایت آخر بازی را به عنوان یک مبارزه درست و حسابی معرفی کرد که در چند مرحله صورت می‌گیرد و جذابیت بالایی هم دارد.

سبک ترس و بقا
تعداد بازیکن 1
سازنده Bethesda Softworks
درجه بندی سنی +18
ارسال نظر
  • - نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.
  • - لطفا دیدگاهتان تا حد امکان مربوط به مطلب باشد.
  • - لطفا فارسی بنویسید.
  • - میخواهید عکس خودتان کنار نظرتان باشد؟ به gravatar.com بروید و عکستان را اضافه کنید.
  • - نظرات شما بعد از تایید مدیریت منتشر خواهد شد